بیخوابی یکی از مشکلات رایج جوامع امروز است و تقریباً همۀ ما گاهگاهی آن را تجربه کردهایم. عللی که مسبب بیخوابی میشوند میتوانند متفاوت باشند: از رژیم غذایی گرفته تا استرس و ورزش نکردن. جالب است بدانیم که یکی از عوامل اصلی بیخوابی داروهایی است که برای آن تجویز میشود. داروهایی که برای بیخوابی، افسردگی و استرس تجویز میشوند آثار جانبی بسیار بدی دارند، بهطوریکه غالباً فرد مصرفکننده پس از مدتی با مشکلات جدی خواب مواجه میشود. یکی از دوستان نزدیک را یادم میآید که چندین سال بود دوز پایینی از قرص زاناکس را مصرف میکرد. پس از چند سال از شروع استفاده، اتفاق عجیبی افتاد: شبها خیلی زود و پسازآن که دقایقی از بخواب رفتنش میگذشت، از خواب میپرید و لرزش آزاردهندهای را در بدن خود حس میکرد. او دوز قرص خود را بیشتر کرد و مشکلش موقتاً حل شد، اما پس از مدت کوتاهی دوباره و این بار با شدت بیشتر بیدار شدنها و لرزشها آغاز شدند. او دوباره دوز قرص خود را بالا برد، و پس از شدت یافتن دوبارۀ مشکل، تحقیق کوچکی انجام داد و از یافتن نتیجۀ آن حیرتزده شد: لرزش داخلی بدن او دقیقاً از عوارض جانبی زاناکس بود.
وی تصمیم گرفت دارو را بهطور کامل کنار بگذارد. پس از دوران ترکی که همراه با درد عضلات، ضعف، بیخوابی و لرزشهای شدید درونی همراه بود و سه هفته به طول انجامید، او میتوانست بیشتر وقتها بهراحتی بخوابد و لرزشها بهطور کامل متوقف شده بودند. او هنوز باور نمیکرد مشکلاتی که برای خوابیدنش ایجاد شده بود را همان دارویی ایجاد کرده بود که برای حل آنها تجویز شده بود!
دوست من در این دوران به راهی ارزشمند برای درمان وسواس فکری و نگرانیهای خود دست یافت. او با تغییر افکاری که به استرس و نگرانی ختم میشد به افکاری که شالودۀ آنها قدردانی و شکرگزاری بود، توانست انرژی روحی تازهای را در خود احیا کند. وی میگوید قدردانی و شکرگزاری سبب میشد بهشدت احساس آرامش کند. مدتهاست که او دیگر هیچ قرصی مصرف نمیکند و ما که دوستان نزدیکش هستیم میبینیم او چه تغییرات زیادی کرده و چقدر موفق شده است روحیۀ خود را به روحیهای پرنشاط و آرام تبدیل کند.
«وقتی به رختخواب میروم، ابتدا خداوند را به خاطر جای خواب گرمونرمم سپاس میگویم. سپس به تمام چیزهای خوبی که امروز برایم اتفاق افتادند میاندیشم و برای آنها نیز خداوند را سپاس میگویم. درنهایت به آیندهای که مرا سر ذوق میآورد میاندیشم و خودم را میبینم که بهسوی آن درحرکت هستم. در این لحظات، دیگر تقریباً به خواب رفتهام و پر از آرامش هستم.»
«از خواب که بیدار میشوم، اولین چیزی که ذهنم را به انجام دادنش عادت دادهام شکرگزاری است. خداوند را به خاطر دوستانم، به خاطر توانایی نواختن پیانو، به خاطر سلامتی، به خاطر یک خواب خوب، به خاطر یک روز قشنگ در پیش و خیلی چیزهای خوب دیگر شکر میکنم. وقتی از رختخوابم بیرون میآیم، لبخند میزنم و دیگر مشکلی برای خواب خوش و آرامش روحی ندارم.»