خواندن رمان فواید بسیاری بر ذهن و حتی بر روح ما دارد. از هر خوانندهای بپرسید چه کسی شخصیت محبوب افسانهای آنها در قصهها است. به احتمال زیاد، نظرات بسیار مختلفی دریافت خواهید کرد. ممکن است حتی به نظر برسد که آنها شخصیت افسانهای محبوب خود را بهخوبی میشناسند و میتوانند در موردش ساعتها صحبت کنند. در تحقیقات علمی اخیر، کشف شده است که خواندن دربارۀ شخصیتهای ساختگی ذهنیت و واکنش روانی ما را نسبت به افراد واقعی تحت تاثیر قرار میدهد. دانشمندان دریافتهاند که خوانندگان رمان احتمالاً برخی اثرات واقعی را از تمام زمانی که با کتابهایشان «تنها» هستند دریافت میکنند (کلمۀ «تنها» را در گیومه قرار دادهام، چراکه خوانندگان مشتاق میدانند زمانی که شما با کتاب هستید، هیچگاه تنها نیستید!)
در اینجا به شرح مختصری از آنچه دربارۀ فواید خواندن رمان میدانیم میپردازیم.
خواندن ارتباطات را در ذهن افزایش میدهد
در مطالعات دانشگاه اموری، پژوهشگران ذهن گروهی از مردم را بیشتر از نه روز مورد مطالعه قرار دادند. بخشی از گروه، رمان «پامپی» اثر رابرت هریس را خواندند و نصف دیگر چیزی نخواندند. آزمایش اسکن مغزی FMRIS ارتباطات زیادی در برخی از نقاط از مغز خوانندگان را نشان داد. این نواحی شامل لایۀ چپ گیجگاهی (در ارتباط با فرایند زبان) و سوکولز مرکزی و ناحیۀ متصل به اولین واکنش حسی که ذهن را در درک حرکات تصویری یاری میکند میشود. وجود ارتباطات در این ناحیه از مغز به این خاطر است که ذهن حرکات و احساسات شخصیتی که در کتاب میخوانید را تصویرسازی میکند. نویسندۀ اول این پژوهش، گرگوری برنز، در جمع خبرنگاران گفت: «نکتۀ جالب این است که مغز شرکتکنندگان حتی بعد از اینکه آنها کتاب را تمام کردند نیز اثرات و فواید بهوجودآمده را برای مدتی در خود حفظ کرد.»
خوانندگان همدلتر هستند
مطالعات دانشگاه اموری همچنین نشان داد که خواندن چگونه باعث همدلی در خوانندگان میشود. پژوهشگران در صفحۀ مقدمه نوشتند: «بهنظر میرسد افرادی که قصههای بیشتری میخوانند همدلتر میشوند، چراکه قصه مانند تجربیات اجتماعی است که در آن مردم تمرین میکنند تا مهارتهای شخصی خود را بالا ببرند.» اما چرا همدلی مهم است؟ افزایش همدلی برای مردم مهم است چراکه همدلی با خلاقیت، عملکرد شغلی و رفتارهای اجتماعی و مشارکتی رابطۀ مستقیم دارد.
در آزمایش دیگر، پژوهشگران از این هم فراتر رفتند و به مقایسۀ توانایی افراد در شناسایی احساسات از روی نشانههای صورت پرداختند. این پژوهش بر روی گروهی متشکل از ۱۰۰۰ نفر انجام شد. دستهای از افراد قصههای ادبی (با متنهایی از چخوف و تیابرت) و دستۀ دیگر قصههای عامیانهتر (رمانی از دنیل استیل و «دختر گمشده» اثر جیلیان فلین) را خواندند. آنهایی که قصۀ ادبی خواندند امتیاز بهتری در آزمون تشخیص احساسات کسب کردند، به این معنی که در ادراک احساسات اطرافیانشان بهتر بودند. اما آیا نوع قصه در تفسیرکردن نشانههای احساسی واقعاً تفاوت ایجاد میکند؟ یکی از پژوهشگران در این رابطه چنین مینویسد: «باور داریم تفاوت شاخصی بین قصۀ ادبی و عامیانهتر وجود دارد، که به پیچیدگی شخصیتها و وجود ابهامات در قصهها مربوط میشود. خواندن در مورد شخصیتهای پیچیده ما را نسبت به درک احساسات مردم واقعی در زندگی بیشتر کمک میکند.
خواندن «فرضیۀ ذهن» را بهبود میبخشد
بر اساس روانشناسی روز، فرضیۀ ذهن یعنی توانایی شناخت حالات ذهنی، باورها، هدفها، میلها، تظاهرها، دانش و غیره در خود و درک اینکه این موارد میتوانند در افراد مختلف متفاوت باشند. از میان فعالیتهای مختلف، نشان داده شده است که خواندن رمان این توانایی را بهبود میبخشد، در حالی که تماشای برنامههای تلویزیون و فیلمها کاملاً برعکس عمل میکند. در آزمایشی بر روی خردسالان، مشخص شد آنهایی که بیشتر تلویزیون میبینند یا تلویزیون برای آنها روشن است (همانند یکسوم از خانههای آمریکایی) روی هم رفته درک کمتری از دیگران و پیشرفت شخصیتی خود دارند. به گفتۀ دیوید کید، یکی از پژوهشگران این آزمایش: «قصه تنها شبیهساز تجربههای اجتماعی نیست بلکه خود یک تجربۀ اجتماعی است!»
۱ دیدگاه
عالی بود صبا جوووننن😗😗😍😍