میگویند «رهبری کاری که انجام میدهید نیست، بلکه شخصیت شماست.» این گفته تا حدودی درست است. اگرچه رهبری تا حد زیادی شخصیت شما است، نمیتوان آن را از جنبههای عملیاش جدا کرد. شخصیت شما همان قسمت درونی رهبری است و کاری که بهعنوان رهبر انجام میدهید قسمت بیرونی آن به حساب میآید. این دو برای حداکثر کارآیی یکدیگر را کامل میکنند.
در دنیای کسب و کار، دو نوع مختلف از قدرت وجود دارد: قدرت جایگاهی و قدرت اکتسابی.
قدرت جایگاهی: این قدرت بههمراه جایگاه و مقامی که فرد در سازمان دارد به او داده میشود. هرچه موقعیت کسی در یک سازمان بالاتر باشد، این نوع قدرت را بیشتر دارد.
قدرت اکتسابی: این نوع قدرت به جایگاه ارتباطی ندارد. همۀ ما اشخاصی را در سازمانهای اطرافمان سراغ داریم که دیگر کارمندان برای او احترام زیادی قائل هستند و وی نفوذ زیادی بر آنها دارد. این قدرت ریشه در شخصیت و اعتمادبهنفس افراد دارد.
در طول سالها، کلیشههای نادرستی دربارۀ مدیر قدرتمند ساخته شده است: فردی متحکم و زورگو که با اعتمادبهنفس در سازمان راه میرود و با استفاده از قدرت جایگاهی خود کارها را پیش میبَرد. امروزه این تصویر به کلیشهای باورنکردنی و کهنه بدل شده است. مدیران انگیزشی کسانی هستند که هر دو قسمت درونی و بیرونی را بهخوبی در شخصیت و کارهای خود دارند. آنها ویژگیهای شخصیتی بنیادین خاصی دارند که در همۀ ما مقداری از هرکدام وجود دارد. برای پیشرفت و تبدیلشدن به یک مدیر انگیزشی، مدیری که الهامبخش کارکنان است، باید این ۵ ویژگی را در خود پرورش دهید.
۱. بینش: این یگانه ویژگی کلیدی رهبران است که آنها را از زیردستان خود جدا میکند. رهبران نسبت به دنیای اطرافشان و آینده بینشی عمیق دارند، اما کارمندان آنها خیر. رهبران میتوانند چند گام عقبتر بیایند و تصویر بزرگتر را از پس کارهایی که در حال انجام شدن است ببینند، اما کارمندان دیگر در امور روزمره غرق میشوند و قادر به دیدن آینده و تصویر بزرگتر نیستند.
۲. صداقت: این شاید قابلاحترامترین صفت در یک مدیر موفق است. در واقع، آنچه شیرازۀ این ۵ ویژگی است و آنها را در کنار یکدیگر نگه میدارد صداقت است. صداقت یعنی هرگاه کسی از شما پرسید «آیا همۀ آنچه در توان داشتید انجام دادید؟»، بتوانید قاطعانه پاسخ دهید «بله!». صداقت یعنی حداکثر توان خود را به کار بگیرید، ضعفهای خود را بپذیرید و قوتهای خود را توسعه دهید. بهعلاوه، باید با مردم روراست باشید.
۳. شهامت: این ویژگی در سراسر رفتار و کلام مدیران قدرتمند آشکار است. داشتن این ویژگی یعنی توانایی عبور از کنار وسوسههایی که ارزشهایتان را به خطر میاندازد و برخورد قدرتمند با موانعی که روبهرو شدن با آنها اصلاً کار سادهای نیست. شهامت میتواند رهبران واقعی را در دنیای کسبوکار بالا بکشد. شهامت درست در لحظاتی آشکارتر از همیشه میشود که بهخاطر دشواری شرایط، اغلب افراد مایل به نیمهکار گذاشتن امور و خالیکردن میدان هستند.
۴. واقگرایی: واقعگرایی نوعی صداقت روشنفکرانه و عاقلانه است. واقعگرایی یعنی دیدن دنیا به همان شکل که هست، نه آن شکلی که دوست داریم باشد. رهبران واقگرا، به شانس اعتقادی ندارند و در انتظار معجزه نمینشینند. آنها خود را فریب نمیدهند و در دنیای خیالات زندگی نمیکنند. آنها همیشه حقیقت را به بهترین راهی که میدانند بیان میکنند و بر اساس اصول کسبوکار و با استفاده از هوش و صداقتشان کارها را پیش میبرند.
۵. مسئولیتپذیری: پرورش این ویژگی از همه دشوارتر است. بازی زندگی شدیداً رقابتی است و گاه فاصلۀ موفقیتهای بزرگ و شکستهای بزرگ تنها یک امتیاز است. درست مثل ورزشهای رقابتی، در زندگی نیز کارهای کوچکی که انجام میدهیم یا نمیدهیم تاثیرات بزرگی بر نتیجۀ نهایی خواهند داشت. به همین علت، مسئولیتپذیری اهمیت و نمود آشکاری در مدیران و رهبران بزرگ دارد.
کار اصلی شما این است که کنترل زندگی خود را به دست بگیرید و با پرورش این ۵ ویژگی در تمام قسمتهای زندگی خود به رهبری قدرتمند تبدیل شوید.